امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rabbit

ˈræbɪt ˈræbɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rabbits

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun A2
جانورشناسی خرگوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They go rabbiting every day.
- آن‌ها هر روز به شکار خرگوش می‌روند.
- What are you rabbiting on about ?
- این چرندیات چیست که می‌گویی؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rabbit

  1. noun Any of various swift, burrowing mammals (order Lagomorpha), smaller than most hares and characterized by soft fur, long ears, a stubby tail, and the bearing of naked young
    Synonyms: hare, cony, bunny, coney, lagomorph, cottontail, rodent, chinchilla, pika, leveret, buck, lapin (French), capon, sylvilagus, Lepus (both Latin), cuniculus, easter bunny, doe, lapin
  2. noun The fur of a rabbit
    Synonyms: lapin

Collocations

  • rabbit-hutch, n.

    قفس چوبی (برای خرگوش)

  • rabbit-warren, n.

    1- تل خرگوش، لانه‌ی خرگوش 2- ( با تداعی منفی) محله‌ی تنگ و تاریک، پر از کوچه‌پس‌کوچه، (ساختمان) دارای راهروهای تنگ‌وتاریک

ارجاع به لغت rabbit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rabbit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rabbit

لغات نزدیک rabbit

پیشنهاد بهبود معانی