امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Racket

ˈrækɪt ˈrækɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
ورزش راکت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She couldn't find her tennis racket, so she had to borrow one from a friend for the match.
- او نتوانست راکت تنیسش را پیدا کند، بنابراین مجبور شد راکت یکی از دوستانش را برای مسابقه قرض بگیرد.
- The tennis player swung her racket with precision and power.
- این بازیکن تنیس راکتش را با دقت و قدرت می‌چرخاند.
noun singular informal
صدای گوش‌خراش، سروصدا، قیل‌وقال، جاروجنجال
- the racket of the student lunchroom
- سروصدای سالن ناهارخوری دانشجویان
- The children made such a racket that I couldn't sleep.
- بچه‌ها آن‌قدر سر‌و‌صدا کردند که نتوانستم بخوابم.
noun singular countable informal
کلاهبرداری، قاچاق (عملی غیرقانونی با درآمد)
- fortune-telling racket
- کلاهبرداری فالگیران
- narcotics racket
- قاچاق موادمخدر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد racket

  1. noun commotion; fight
    Synonyms:
    agitation babel battle blare brawl clamor clangor clash clatter din disturbance fracas free-for-all fuss hoo-ha hubbub jangle noise outcry pandemonium riot roar row ruction rumpus shouting shuffle squabble squall stir to-do tumult turbulence turmoil uproar vociferation wrangle
    Antonyms:
    harmony peace
  1. noun criminal activity
    Synonyms:
    cheating confidence game con game conspiracy corruption crime dirty pool dishonesty dodge extortion fraud game graft illegality illicit scheme intrigue lawlessness lay plot push scheme shakedown squeeze swindle swindling theft trick underworld

ارجاع به لغت racket

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «racket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/racket

لغات نزدیک racket

پیشنهاد بهبود معانی