امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Raconteur

    ˌrækɑːnˈtɜrː ˌrækɒnˈtɜː
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    قصه‌گو (ماهر)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - John is a talented raconteur, always captivating his audience with entertaining and humorous anecdotes.
    - جان قصه‌گوی بااستعدادی است که همیشه مخاطبان خود را با حکایت‌های سرگرم‌کننده و طنز مجذوب خود می‌کند.
    - The renowned raconteur was invited to speak at the conference, where he charmed the audience with his storytelling abilities.
    - این قصه‌گوی مشهور برای سخنرانی در کنفرانس دعوت شد و در آنجا با توانایی‌های داستان‌سرایی خود مخاطبان را مجذوب خود کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد raconteur

    1. noun A person skilled in telling anecdotes
      Synonyms: anecdotist, storyteller, narrator

    ارجاع به لغت raconteur

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «raconteur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raconteur

    لغات نزدیک raconteur

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند