با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Raggedy

ˈræɡɪdi ˈræɡɪdi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ژنده، مندرس، کهنه، نخ‌نما
- The homeless man sat on the street corner, wearing a raggedy coat.
- مرد بی‌خانمان که پالتویی کهنه پوشیده بود، در گوشه‌ی خیابان نشست.
- She wore a raggedy pair of shoes.
- او یک جفت کفش کهنه پوشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد raggedy

  1. adjective Torn into or marked by shreds or tatters
    Synonyms: ragged, tatterdemalion, tattered

ارجاع به لغت raggedy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «raggedy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raggedy

لغات نزدیک raggedy

پیشنهاد بهبود معانی