امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Raging

ˈreɪdʒɪŋ ˈreɪdʒɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    raged
  • شکل سوم:

    raged
  • سوم‌شخص مفرد:

    rages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
شدید، سخت، زیاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The raging storm knocked down trees and power lines.
- طوفان شدید درختان و خطوط برق را انداخت.
- The raging wildfire consumed the entire forest in minutes.
- آتش‌سوزی شدید در عرض چند دقیقه کل جنگل را در بر گرفت.
adjective
خشمگین، ژیان، خشمناک، خشم‌آلود، غرنده، غضبناک، خروشان
- The raging river swept away anything in its path.
- رودخانه‌ی خروشان هر چیزی را که در مسیرش بود با خود برد.
- She could hear the raging crowd outside the stadium.
- او می‌توانست صدای جمعیت خشمگین بیرون استادیوم را بشنود.
adjective
عظیم، فوق‌العاده، خارق‌العاده، شگفت‌آور
- She felt a raging passion for her art that couldn't be contained.
- او برای هنرش اشتیاق خارق‌العاده‌ای را احساس می‌کرد که نمی‌توانست مهار شود.
- The team celebrated a raging success after winning the championship.
- این تیم پس‌از کسب عنوان قهرمانی، پیروزی عظیمش را جشن گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد raging

  1. adjective violent; mad
    Synonyms:
    angry at boiling point bent bent out of shape beside oneself blowing a gasket blowing one’s top blustering blustery boiling mad boiling over enraged fit to be tied frenzied fuming furious going ape incensed infuriated irate mad as a hornet on the warpath rabid ranting and raving raving raving mad rough seeing red seething stormy tempestuous throwing a fit turbulent wild
    Antonyms:
    delighted giddy gleeful happy

ارجاع به لغت raging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «raging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raging

لغات نزدیک raging

پیشنهاد بهبود معانی