امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rainfall

ˈreɪnfɑːl ˈreɪnfɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rainfalls

معنی و نمونه‌جمله

noun
بارندگی، بارش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Another rainfall caused great damage.
- یک بارندگی دیگر موجب خسارات فراوان شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rainfall

  1. noun Water falling in drops from vapor condensed in the atmosphere
    Synonyms: rain, precipitation, moisture

ارجاع به لغت rainfall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rainfall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rainfall

لغات نزدیک rainfall

پیشنهاد بهبود معانی