امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rambling

ˈræmblɪŋ ˈræmblɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rambled
  • شکل سوم:

    rambled
  • سوم‌شخص مفرد:

    rambles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
طولانی، بی‌سر و ته، بی‌ربط، پرت، نامربوط، گیج‌کننده، چرند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The rambling house had several rooms.
- خانه‌ی بی‌سر و ته چندین اتاق داشت.
- The rambling speech seemed to go on forever.
- سخنرانی بی‌سر و ته انگار تا قیامت ادامه داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rambling

  1. adjective disconnected, wordy
    Synonyms:
    circuitous confused desultory diffuse digressive discursive disjointed incoherent incongruous irregular long-winded periphrastic prolix
    Antonyms:
    connected direct straightforward
  1. adjective sprawling, spread out
    Synonyms:
    at length covering gangling here and there irregular random scattered spreading straggling strewn trailing unplanned
    Antonyms:
    direct straight

ارجاع به لغت rambling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rambling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rambling

لغات نزدیک rambling

پیشنهاد بهبود معانی