با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ravel

ˈrævəl ˈrævəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive adverb
(در بافندگی) شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ، پیچ انداختن در، گره‌دار کردن، دام بلا، چیز در‌هم‌پیچیده، نخ گوریده، گوریدگی، از هم جدا کردن الیاف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ravel

  1. verb come apart; unwind
    Synonyms: disentangle, free, loosen, make plain, smooth out, unbraid, unravel, unsnarl, untangle, untwine, untwist, unweave, unwind, weave out
    Antonyms: put together, twist

ارجاع به لغت ravel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ravel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ravel

لغات نزدیک ravel

پیشنهاد بهبود معانی