با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ravish

ˈrævɪʃ ˈrævɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ravished
  • شکل سوم:

    ravished
  • سوم شخص مفرد:

    ravishes
  • وجه وصفی حال:

    ravishing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
قاپیدن، ربودن، مسحور کردن، از خود بیخود شدن، به‌عفت و ناموس تجاوز کردن
- Her beauty ravished everyone.
- زیبایی او دل همه را می‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ravish

  1. verb enchant
    Synonyms: allure, attract, bewitch, captivate, charm, delight, draw, enrapture, enthrall, entrance, fascinate, hold, hypnotize, magnetize, mesmerize, overjoy, please, spellbind, trance, transport
    Antonyms: disenchant, repulse, turn off
  2. verb sexually assault
    Synonyms: abduct, abuse, force, rape, violate

ارجاع به لغت ravish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ravish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ravish

لغات نزدیک ravish

پیشنهاد بهبود معانی