امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rebirth

ˌriːˈbɜrːθ ˌriːˈbɜːθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
باز زاد، تولد تازه، تولد روحانی، تجدید حیات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the rebirth of sciences and arts in the Islamic world
- احیای علم و ادب در جهان اسلام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rebirth

  1. noun The act of reviving or condition of being revived
    Synonyms:
    renaissance resurrection renascence renewal revival reincarnation rejuvenation revivification reactivation metempsychosis regeneration resurgence resuscitation revitalization rehabilitation transmigration
  1. noun A fundamental change in one's beliefs
    Synonyms:
    conversion metanoia regeneration
  1. noun After death the soul begins a new cycle of existence in another human body
    Synonyms:
    metempsychosis
  1. noun A spiritual enlightenment causing a person to lead a new life
    Synonyms:
    conversion spiritual rebirth
  1. adjective
    Synonyms:
    reborn redivivus regenerated reincarnated renascent

ارجاع به لغت rebirth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rebirth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rebirth

لغات نزدیک rebirth

پیشنهاد بهبود معانی