امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Record

rɪˈkɔːrd ˈrekərd rɪˈkɔːd ˈrekɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    recorded
  • شکل سوم:

    recorded
  • سوم‌شخص مفرد:

    records
  • وجه وصفی حال:

    recording
  • شکل جمع:

    records

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A2
ضبط کردن (صدا یا فیلم)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- They will record the live concert.
- کنسرت زنده را ضبط خواهند کرد.
- Please remind me to record the meeting for those who cannot attend.
- لطفاً به من یادآوری کنید که جلسه را برای کسانی که نمی‌توانند در آن شرکت کنند، ضبط کنم.
verb - transitive B2
ثبت کردن (اطلاعات و غیره)
- The date of their wedding has not been recorded anywhere.
- تاریخ ازدواج آن‌ها در جایی ثبت نشده است.
- The company requires employees to accurately record their hours worked each day.
- این شرکت از کارمندان می‌خواهد که ساعات کاری روزانه‌ی خود را به‌دقت ثبت کنند.
verb - transitive C1
نشان دادن (دماسنج و غیره)
- A thermometer records temperatures.
- دماسنج دما را نشان می‌دهد.
- The thermometer recorded a high temperature of 100 degrees.
- دماسنج دمای بالای ۱۰۰ درجه را نشان داد.
noun countable uncountable B2
گزارش، شرح، ثبت
- The record of sales for this month shows a significant increase compared to last year.
- گزارش فروش این ماه نسبت به سال گذشته افزایش چشمگیری را نشان می‌دهد.
- The company keeps a record of all its financial transactions.
- این شرکت گزارش تمام تراکنش‌های مالی خود را نگه می‌دارد.
noun countable B2
سابقه، پیشینه
- He refused to show his medical record.
- او از نشان دادن سابقه‌ی پزشکی خود امتناع کرد.
- The police officer checked his record.
- افسر پلیس سابقه‌ی او را بررسی کرد.
noun countable B1
موسیقی صفحه (گرامافون)
- I found an old record in my grandfather's attic.
- صفحه‌ای قدیمی در اتاق زیر شیروانی پدربزرگم پیدا کردم.
- She placed the record carefully on the turntable.
- او صفحه را با دقت روی گرامافون قرار داد.
noun countable B1
موسیقی آهنگ (ضبط‌شده روی صفحه)
- a jazz record
- آهنگ جاز
- This is one of his latest records.
- این یکی از آخرین آهنگ‌های او است.
noun countable B1
ورزش رکورد
- Our champion broke the world record.
- قهرمان ما رکورد جهانی را شکست.
- Our team's record of ten wins and two losses is the best in the country.
- تیم ما با ده برد و دو باخت صاحب بالاترین رکورد در کشور است.
adjective
بی‌سابقه (خرید و فروش و غیره)، رکوردشکن (امتیاز و ضربه و غیره)
- The work was finished in record time.
- آن کار در کمترین زمان انجام شد.
- The farmers celebrated a record harvest this year.
- کشاورزان امسال برداشت بی‌سابقه را جشن گرفتند.
verb - transitive
یادداشت کردن
- The teacher reminded the students to record their observations in their science notebooks.
- معلم به دانش‌آموزان یادآوری کرد که مشاهدات خود را در دفترهای علمی خود یادداشت کنند.
- The journalist quickly recorded the interview.
- روزنامه‌نگار مصاحبه را به‌سرعت یادداشت کرد.
verb - intransitive
ضبط شدن (صدا یا تصویر)
- It is recorded on this tape that we had a great time at the party last night.
- روی این نوار ضبط شده است که در مهمانی دیشب به ما خوش گذشت.
- The song is recorded in a professional studio.
- این آهنگ در استودیوی حرفه‌ای ضبط شده است.
noun countable
کامپیوتر رکورد (مجموعه‌ای از داده‌های ساختاریافته‌) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- The database contains a record of all the customers who have purchased products from the company.
- پایگاه داده مشتمل‌بر رکورد تمام مشتریانی است که محصولاتی را از شرکت خریداری کرده‌اند.
- Our database has a record of every transaction made in the last five years.
- پایگاه داده‌ی ما رکوردی از هر تراکنش انجام‌شده در پنج سال گذشته دارد.
noun countable
یادداشت
- His daily records are not complete.
- یادداشت‌های روزانه‌ی او کامل نیست.
- I am reading her daily records.
- دارم یادداشت‌های روزانه‌ی او را می‌خوانم.
verb - transitive
اشاره کردن به، نشان دادن، حاکی بودن از
- Histories record how Babylon fell.
- تواریخ به چگونگی سقوط بابل اشاره می‌کنند.
- Newspapers record that inflation has increased.
- روزنامه‌ها اشاره می‌کنند که تورم افزایش یافته است.
- Those metal tools record an advanced civilization.
- آن ابزار فلزی حکایت از یک تمدن پیشرفته دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد record

  1. noun account of event or proceedings
    Synonyms:
    almanac annals archive archives chronicle comic book diary directory document documentation entry evidence file history inscription jacket journal legend log manuscript memo memoir memorandum memorial minutes monument note paper trail register registry remembrance report script scroll story swindle sheet testimony trace track record transcript transcription witness writing written material
  1. noun background, experience
    Synonyms:
    accomplishment administration career case history conduct curriculum vitae history past behavior performance reign studies track record way of life work
  1. noun achievement
    Synonyms:
    ceiling maximum
    Antonyms:
    loss
  1. verb write down; store information
    Synonyms:
    book can catalog chalk up chronicle copy cut cut a track document dub enroll enter enumerate file indite inscribe insert jot down keep account lay down list log make a recording mark mark down matriculate note post preserve put down put in writing put on file put on paper put on tape register report set down tabulate take down tape tape-record transcribe video videotape wax write in
  1. verb give evidence of
    Synonyms:
    contain designate explain indicate mark point out point to read register say show

Collocations

  • hold a record

    (ورزش و غیره) رکورد (چیزی را) در دست داشتن

  • make (or keep) record of something

    چیزی را یادداشت‌کردن یا مورد‌توجه خاص قرار دادن، اسناد چیزی را نگه‌داشتن

  • record-breaker

    رکوردشکن، فردادشکن، بی‌سابقه

  • record-holder

    دارنده‌ی رکورد، دارنده‌ی فرداد

Idioms

  • go on record

    رسماً نظر خود را اعلام کردن، علنی عقیده‌ی خود را گفتن

لغات هم‌خانواده record

  • verb - transitive
    record

ارجاع به لغت record

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «record» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/record

لغات نزدیک record

پیشنهاد بهبود معانی