امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Recuperate

rɪˈkjuːpəreɪt / / -ˈkuː- rɪˈkjuːpəreɪt / / -ˈkuː-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    recuperated
  • شکل سوم:

    recuperated
  • سوم‌شخص مفرد:

    recuperates
  • وجه وصفی حال:

    recuperating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
بهبودی یافتن، نیروی تازه یافتن، حال آمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- We recuperated most of our losses.
- بیشتر ضررهای خود را جبران کردیم.
- She got sick and she has not yet fully recuperated.
- او مریض شد و هنوز درست خوب نشده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recuperate

  1. verb improve in health
    Synonyms:
    ameliorate be on the mend be out of the woods bounce back convalesce gain get back on one’s feet get better get well heal look up make a comeback mend perk up pick up pull out of it pull through rally recover regain health snap out of it turn the corner
    Antonyms:
    decline deteriorate fail worsen

ارجاع به لغت recuperate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recuperate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/recuperate

لغات نزدیک recuperate

پیشنهاد بهبود معانی