امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reestablish

American: riəˈstæblɪʃ British: riəˈstæblɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
دوباره برقرار یا تأسیس کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reestablish

  1. verb To bring back into existence or use
    Synonyms:
    reinstate reintroduce renew restore return revive
  1. verb Bring back into original existence, use, function, or position
    Synonyms:
    restore put in place again go back to reinstate

ارجاع به لغت reestablish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reestablish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reestablish

لغات نزدیک reestablish

پیشنهاد بهبود معانی