امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Refined

rɪˈfaɪnd rɪˈfaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    refines
  • وجه وصفی حال:

    refining
  • صفت تفضیلی:

    more refined
  • صفت عالی:

    most refined

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
تصفیه‌شده، پالایش‌شده، پالیده، ناب، خالص، تخلیص‌شده، مهذب، پالوده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- refined gold
- طلای ناب
- The refined sugar was pure.
- شکر تصفیه‌شده خالص بود.
- The refined gold had a brilliant shine.
- طلای تخلیص‌شده برقی درخشان داشت.
adjective
دقیق، بهبودیافته، اصلاح‌شده، صریح، جامع، معین، روشن
adjective
متمدن، فرهیخته، بافرهنگ، فاضل، بافضیلت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد refined

  1. adjective cultured, civilized
    Synonyms:
    aesthetic civil classy courteous courtly cultivated delicate discerning discriminating elegant enlightened exact fastidious fine finespun genteel gracious high-brow high-minded nice plush polished polite posh precise punctilious restrained ritzy sensitive snazzy sophisticated spiffy suave sublime subtle swanky tasteful urbane well-bred well-mannered
    Antonyms:
    uncivilized uncultured unrefined unsophisticated
  1. adjective cleaned of impurities
    Synonyms:
    aerated boiled down clarified clean cleansed distilled drained expurgated filtered processed pure purified rarefied strained washed
    Antonyms:
    corrupt dirtied polluted

لغات هم‌خانواده refined

  • adjective
    refined

ارجاع به لغت refined

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «refined» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/refined

لغات نزدیک refined

پیشنهاد بهبود معانی