امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Refractory

rɪˈfræktri rɪˈfræktri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پزشکی (بیماری) مقاوم، صعب‌العلاج، مقاوم‌به‌درمان، مزمن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The tumor was deemed refractory to chemotherapy.
- تومور به درمان دارویی مقاوم بود.
- The refractory disease required aggressive treatment strategies.
- بیماری صعب‌العلاج نیازمند استراتژی‌های درمانی تهاجمی بود.
adjective noun countable formal
سرکش، گردن‌کش، سرسخت، نافرمان، لجوج
- The refractory child refused to eat his vegetables.
- کودک لجوج از خوردن سبزیجاتش امتناع کرد.
- The refractory patient was difficult to treat.
- درمان بیمار لجوج دشوار بود.
noun countable
(آجر و سرامیک و غیره) نسوز، دیرگداز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد refractory

  1. adjective Stubborn
    Synonyms:
    obstinate unruly contrary unmanageable fractious headstrong intractable disobedient stubborn ungovernable willful recalcitrant disorderly indocile bullheaded lawless cantankerous obstreperous difficult uncontrollable incorrigible undisciplined opinionated perverse rebellious untoward wild unresponsive unyielding
  1. adjective Inflexible
    Synonyms:
    hard impliable rigid
  1. noun Lining consisting of material with a high melting point; used to line the inside walls of a furnace
    Synonyms:
    furnace lining

ارجاع به لغت refractory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «refractory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/refractory

لغات نزدیک refractory

پیشنهاد بهبود معانی