با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Regain

rɪˈɡeɪn rɪˈɡeɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    regained
  • شکل سوم:

    regained
  • سوم شخص مفرد:

    regains
  • وجه وصفی حال:

    regaining

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive B2
دوباره به‌دست آوردن، بازیافتن، دوباره پیدا کردن، دوباره رسیدن به، غالب شدن بر
- It did not take long before he regained his health.
- دیری نپایید که دوباره سالم شد.
- After two days we regained the shore.
- پس از دو روز به ساحل رسیدیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regain

  1. verb get back, get back to
    Synonyms: achieve, attain, compass, gain, get out from under, get well, make well, reach, reach again, reacquire, reattain, recapture, reclaim, recoup, recover, recruit, redeem, repossess, retake, retrieve, return to, save, take back, win back
    Antonyms: forfeit, lose

ارجاع به لغت regain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/regain

لغات نزدیک regain

پیشنهاد بهبود معانی