با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Regenerate

rɪˈdʒenəreɪt rɪˈdʒenəreɪt rɪˈdʒenəreɪt rɪˈdʒenəreɪt rɪˈdʒenəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb
باز زادن، تهذیب کردن، زندگی تازه و روحانی‌ یافته، دوباره خلق شدن یا کردن
verb - transitive adjective adverb
باززاییدن، احیا کردن
- regenerate from the mire of sin
- نجات یافته از باتلاق گناه
- forces that will regenerate society
- نیروهایی که جامعه را احیا خواهد کرد
- I was regenerated again in my grave...
- باز در گورم ز نو جان یافتم ...
- lizards that regenerate lost tails
- مارمولک‌هایی که دم از دست رفته را دوباره در می‌آورند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regenerate

  1. verb breathe new life into
    Synonyms: change, exhilarate, inspirit, invigorate, produce, raise from the dead, reanimate, reawaken, reconstruct, recreate, reestablish, refresh, reinvigorate, rejuvenate, renew, renovate, reproduce, restore, revive, revivify, uplift
    Antonyms: destroy, kill, ruin

ارجاع به لغت regenerate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regenerate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/regenerate

لغات نزدیک regenerate

پیشنهاد بهبود معانی