با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Regent

ˈriːdʒnt ˈriːdʒnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    regents

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
نایب‌السلطنه، نماینده پادشاه، رئیس، عضو شورا
- prince regent
- شاهزاده نایب‌السلطنه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regent

  1. noun One who acts for another
    Synonyms: governor, minister, director
  2. noun Members of a governing board
    Synonyms: director, governor, trustee, minister, official, ruler, viceroy

ارجاع به لغت regent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/regent

لغات نزدیک regent

پیشنهاد بهبود معانی