با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Rekindle

riːˈkɪndl riːˈkɪndl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rekindled
  • شکل سوم:

    rekindled
  • سوم شخص مفرد:

    rekindles
  • وجه وصفی حال:

    rekindling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مجازی دوباره زنده کردن، دوباره برانگیختن، دوباره مشتعل ساختن، دوباره شعله‌ور ساختن
- The therapist helped the couple rekindle their passion.
- روان‌درمانگر به آن زوج کمک کرد عشق و علاقه‌ی خود را دوباره زنده کنند.
- After being apart for several years, Maria and John decided to rekindle their relationship.
- ماریا و جان بعد از سال‌ها جدایی تصمیم گرفتند رابطه‌شان را دوباره زنده کنند.
- to rekindle childhood memories
- دوباره زنده کردن خاطرات بچگی
verb - transitive
دوباره روشن کردن، دوباره گیراندن، باز افروختن
verb - intransitive
دوباره روشن شدن، دوباره مشتعل شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rekindle

  1. verb To rouse from a state of inactivity or quiescence
    Synonyms: renew, revive, revitalize, reawaken, reactivate, reanimate, resurrect, relight, resuscitate, revivify

ارجاع به لغت rekindle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rekindle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rekindle

لغات نزدیک rekindle

پیشنهاد بهبود معانی