امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Relaxing

rɪˈlæksɪŋ rɪˈlæksɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    relaxed
  • شکل سوم:

    relaxed
  • سوم‌شخص مفرد:

    relaxes
  • صفت تفضیلی:

    more relaxing
  • صفت عالی:

    most relaxing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
آرام‌بخش، آرامش‌بخش، آرام‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a relaxing activity
- فعالیتی آرام‌بخش
- a relaxing journey
- سفری آرامش‌بخش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relaxing

  1. verb Make less severe or strict
    Synonyms:
    bending loosening slackening
  1. verb Become less tense, rest, or take one's ease
    Synonyms:
    resting unbending unwinding loosening loosing reposing lessening reclining tempering softening slackening loafing slacking relieving reducing mitigating mellowing meditating lounging lolling languishing idling easing diverting diminishing abating
    Antonyms:
    tensing growing increasing
  1. verb Make less active or fast
    Synonyms:
    unbending slackening slacking
  1. verb Cause to feel relaxed
    Synonyms:
    unwinding slackening slacking loosening loosing easing
    Antonyms:
    tightening worrying tensing agitating exciting
  1. adjective Affording physical or mental rest
    Synonyms:
    restful reposeful
    Antonyms:
    restless

لغات هم‌خانواده relaxing

  • verb - transitive
    relax

ارجاع به لغت relaxing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relaxing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/relaxing

لغات نزدیک relaxing

پیشنهاد بهبود معانی