امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remiss

rɪˈmɪs rɪˈmɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌مبالات، بی‌قید، غفلت کار، سست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- remiss in the performance of duties
- سهل‌انگار در انجام وظایف
- He is remiss in paying his debts.
- او در پرداخت بدهی‌های خود اهمال می‌کند.
- You have been very remiss.
- شما خیلی کوتاهی کرده‌اید.
- remiss discipline
- انضباط شل و ول
- in his remiss hours
- در اوقات تنبلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remiss

  1. adjective careless, thoughtless
    Synonyms:
    any old way any which way asleep at switch asleep on job behindhand culpable daydreaming defaultant delinquent derelict dilatory disregardful fainéant forgetful heedless inattentive indifferent indolent lackadaisical lax lazy neglectful negligent regardless slack slapdash slipshod sloppy slothful slow tardy uninterested unmindful woolgathering
    Antonyms:
    careful mindful scrupulous thorough thoughtful

ارجاع به لغت remiss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remiss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remiss

لغات نزدیک remiss

پیشنهاد بهبود معانی