امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remote

rɪˈmoʊt rɪˈməʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    remotes
  • صفت تفضیلی:

    remoter
  • صفت عالی:

    remotest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
دور (از نظر فاصله)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Iran is remote from our current location.
- ایران از مکان فعلی ما دور است.
- I could barely discern his figure in the remote distance.
- به‌سختی می‌توانستم شکل او را از فاصله‌ی دور تشخیص دهم.
- The school was too remote to walk to.
- مدرسه دورتر از آن بود که بتوان پیاده رفت.
adjective B2
دوردست، دورافتاده (منطقه و غیره)
- a remote cottage in snow-covered mountains
- کلبه‌ای دورافتاده در کوه‌های پوشیده از برف
- The villagers in the remote area live a simple life.
- روستاییان این منطقه‌ی دوردست زندگی ساده‌ای دارند.
- The remote house had no electricity.
- خانه‌ی دوردست برق نداشت.
adjective
کامپیوتر (از) راه‌ دور link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- The remote computer systems allow users to access data from other parts of the building.
- سیستم‌های کامپیوتری راه دور به کاربران اجازه می‌دهد تا از قسمت‌های دیگر ساختمان دسترسی به داده‌ها داشته باشند.
- A remote connection allowed employees to work from home.
- اتصال از راه دور به کارمندان امکان می‌داد از خانه کار کنند.
adjective
از راه دور (فعالیت)
- The remote learning program has enabled students to continue their education from home.
- برنامه‌ی آموزشی از راه دور به دانش‌آموزان امکان می‌دهد تا از خانه به تحصیل خود ادامه دهند.
- Remote monitoring allows us to adjust and optimize our energy consumption.
- نظارت از راه دور به ما امکان می‌دهد مصرف انرژی خود را تنظیم و بهینه کنیم.
adjective
دور (از نظر زمان یا نسبت خانوادگی)
- from the remotest past to the present day
- از دورترین زمان تا به امروز
- The remote past holds countless secrets waiting to be discovered.
- گذشته‌ی دور رازهای بی‌شماری را در خود جای داده است که منتظر برملا شدن هستند.
- one of my remote ancestors
- یکی از اجداد دور من
adjective
دور (از نظر ربط)
- remote from my normal daily experiences
- دور از تجربیات روزمره و عادی من
- remote from the truth
- دور از حقیقت
adjective C2
کم، اندک، ناچیز
- The danger of war has become remote.
- خطر جنگ کم شده است.
- I don't have the remotest idea where he is.
- کمترین اطلاعی ندارم که او کجاست.
adjective
سرد (رفتار و غیره)
- One day he is friendly; the next day he is remote.
- یک روز رفتارش دوستانه است و روز بعد سرد و بیگانه.
- The manager's remote attitude towards the employees created a strained work environment.
- نگرش سرد مدیر نسبت به کارکنان محیط کاری تیره‌ای را به وجود آورد.
noun countable
ریموت، دورفرمان
- I can't find the remote.
- نمی‌توانم ریموت را پیدا کنم.
- The remote has too many buttons.
- این دورفرمان دکمه‌های خیلی زیادی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remote

  1. adjective out-of-the-way; in the distance
    Synonyms:
    alien back backwoods beyond boondocks devious distant far faraway far-flung far-off foreign frontier godforsaken god-knows-where in a backwater inaccessible isolated lonely lonesome middle of nowhere obscure off-lying off the beaten path outlandish outlying private removed retired secluded secret undiscovered unknown unsettled wild
    Antonyms:
    close convenient near nearby
  1. adjective irrelevant, unrelated
    Synonyms:
    abstracted alien alone apart detached exclusive extraneous extrinsic farfetched foreign immaterial inappropriate indirect nongermane obscure outside pointless removed strange unconnected
    Antonyms:
    close related relevant
  1. adjective unlikely, improbable
    Synonyms:
    doubtful dubious faint implausible inconsiderable meager negligible off outside poor slender slight slim small
    Antonyms:
    close likely possible probable
  1. adjective cold, detached; unapproachable
    Synonyms:
    abstracted aloof casual cool disinterested distant faraway icy incurious indifferent introspective introverted laid-back offish putting on airs removed reserved standoffish stuck up uncommunicative unconcerned uninterested uninvolved uppity withdrawn
    Antonyms:
    approachable friendly gentle warm

ارجاع به لغت remote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remote

لغات نزدیک remote

پیشنهاد بهبود معانی