امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Repellent

rɪˈpelənt rɪˈpelənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
زننده، مانع، دافع، راننده، بیزار‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a mosquito-repellent spray
- افشانه‌ی دافع پشه
- that drunken man's repellent words
- حرف‌های زننده‌ی آن مرد مست
- water-repellent raincoat
- بارانی ضد‌آب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repellent

  1. adjective Extremely unpleasant to the senses or feelings
    Synonyms:
    offensive foul repulsive revolting disgusting nauseating loathsome sickening repelling atrocious repugnant horrid nasty repellant hateful rebarbative odious disgustful distasteful ugly off-putting loathly unwholesome vile skanky wicked yucky
  1. noun The power to repel
    Synonyms:
    repellant
  1. noun A chemical substance that repels animals
    Synonyms:
    repellant
  1. adjective Incapable of absorbing or mixing with
    Synonyms:
    resistant
  1. adjective Inspiring aversion or distaste; repulsive.
    Synonyms:
    hateful offensive

ارجاع به لغت repellent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repellent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/repellent

لغات نزدیک repellent

پیشنهاد بهبود معانی