امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Resentment

rɪˈzentmənt rɪˈzentmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    resentments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
رنجش، خشم، غیض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The people's resentment of the government was on the rise.
- ناخشنودی مردم نسبت به دولت رو به افزایش بود.
- my resentment of what he said
- رنجش من از حرف‌های او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resentment

  1. noun hate, anger
    Synonyms:
    acerbity acrimony animosity animus annoyance antagonism bad feeling bitterness choler cynicism displeasure dudgeon exacerbation exasperation fog fury grudge huff hurt ill feeling ill will indignation ire irritation malice malignity miff offense outrage passion perturbation pique rage rancor rise spite umbrage vehemence vexation wrath
    Antonyms:
    affection happiness liking love pleasure

ارجاع به لغت resentment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resentment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resentment

لغات نزدیک resentment

پیشنهاد بهبود معانی