امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Restate

    ˌriːˈsteɪt ˌriːˈsteɪt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    verb - transitive
    مجدداً بیان کردن، تصریح کردن، باز گفتن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد restate

    1. verb To state again
      Synonyms:
      reiterate iterate repeat ingeminate retell
    1. verb To express the meaning of in other, especially simpler, words
      Synonyms:
      paraphrase render rephrase reword translate
    1. verb To state again or in a new form.
      Synonyms:
      repeat

    ارجاع به لغت restate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «restate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restate

    لغات نزدیک restate

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return