با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Resurface

ˌriːˈsɜrːfɪs ˌriːˈsɜːfɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
دوباره به سطح (آب و غیره) آمدن، (دوباره) روآمدن، (مجازی) دوباره هویدا شدن، دوباره ظاهر شدن
- The submarine resurfaced.
- زیردریایی روی آب آمد.
- Old economic problems resurfaced.
- مسائل اقتصادی پیشین دوباره پدیدار شد.
verb - intransitive verb - transitive
روکش تازه کردن، دوباره روکاری کردن، لایه‌ی جدید افزودن
- This asphalt needs to be resurfaced.
- این آسفالت نیاز به روکش تازه دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده resurface

ارجاع به لغت resurface

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resurface» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resurface

لغات نزدیک resurface

پیشنهاد بهبود معانی