امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Right-on

ˈraɪtɑːn raɪtɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
(آمریکا- عامیانه) خوش‌ژست، خوب، مطلع، وارد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد right-on

  1. adverb An interjection expressing agreement
    Synonyms:
    right
  1. adverb It is so; as you say or ask
    Synonyms:
    absolutely agreed all right assuredly aye gladly indubitably roger undoubtedly unquestionably willingly yea yes ok uh-huh yeah yep

ارجاع به لغت right-on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «right-on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/right-on

لغات نزدیک right-on

پیشنهاد بهبود معانی