امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rigorous

ˈrɪɡərəs ˈrɪɡərəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دقیق، ظریف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- rigorous analysis
- تجزیه‌وتحلیل دقیق
- The scientist conducted a rigorous experiment to ensure accurate and reliable results.
- این دانشمند یک آزمایش دقیق برای اطمینان از نتایج صحیح و قابل اعتماد انجام داد.
adjective
سختگیرانه، موشکافانه
- rigorous attention to detail
- توجه موشکافانه به جزئیات
- The teacher had a rigorous grading system that left little room for error.
- معلم سیستم نمره‌گذاری سختگیرانه‌ای داشت که جای کمی برای خطا باقی می‌گذاشت.
adjective
شدید، سخت
- the rigorous Arctic winter
- زمستان سخت قطبی
- rigorous discipline
- انضباط شدید
- a rigorous math class
- یک کلاس ریاضی سخت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rigorous

  1. adjective severe; exact
    Synonyms:
    accurate ascetic austere bitter brutal burdensome correct definite dogmatic exacting hard harsh inclement inflexible intemperate ironhanded meticulous nice onerous oppressive precise proper punctilious right rigid rugged scrupulous stern stiff strict stringent uncompromising unpermissive
    Antonyms:
    easy easy-going lax lenient loose mild

ارجاع به لغت rigorous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rigorous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rigorous

لغات نزدیک rigorous

پیشنهاد بهبود معانی