با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Rivalry

ˈraɪvlri ˈraɪvlri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rivalries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C2
رقابت، هماوردی
- Parents play a crucial role in managing sibling rivalry.
- والدین نقش مهمی در مدیریت رقابت بین خواهر و برادر دارند.
- The rivalry between the political parties was a constant source of tension.
- هماوردی بین احزاب سیاسی منبع دائمی تنش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rivalry

  1. noun competition
    Synonyms: antagonism, athletic event, bout, candidacy, clash, conflict, contest, duel, emulation, encounter, engagement, event, fight, game, jealousy, match, matchup, one on one, opposition, race, sport, strife, struggle, tournament, tug-of-war

ارجاع به لغت rivalry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rivalry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rivalry

لغات نزدیک rivalry

پیشنهاد بهبود معانی