با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Robbery

ˈrɑːbəri ˈrɒbəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    robberies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
دزدی، دستبرد، سرقت، ربایش
- The security cameras captured the entire robbery on tape.
- دوربین‌های امنیتی کل سرقت را روی نوار ضبط کردند.
- The robbery at the bank left the employees and customers in shock.
- سرقت از بانک کارمندان و مشتریان را شوکه کرد.
- armed robbery
- سرقت مسلحانه
- train robbery
- سرقت قطار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد robbery

  1. noun stealing
    Synonyms: break-in, burglary, caper, embezzlement, felony, heist, hit, holdup, job, larceny, looting, mortal sin, mugging, purse-snatching, stickup, theft, thievery, unlawful act, wrongdoing

Idioms

  • daylight robbery

    (بیشتر در مورد رستوران و غیره) دزدی سرگردنه

ارجاع به لغت robbery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «robbery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/robbery

لغات نزدیک robbery

پیشنهاد بهبود معانی