گذشتهی ساده:
rockedشکل سوم:
rockedسوم شخص مفرد:
rocksوجه وصفی حال:
rockingشکل جمع:
rocksبا تکان دادن بچه را خواب کردن
بسیار قوی هیکل، کوه پیکر، بسیار محکم
between a rock and a hard place
(عامیانه) در مخمصه، در تنگنا، دارای دو گزینش که هر دو بد هستند، بین بد و بدتر
(عامیانه) 1- در معرض نابودی، دستخوش خطر 2- ورشکسته، بیپول 3- (مشروب الکلی) با یخ (ولی بدون افزودن آب)
تنش ایجاد کردن، دردسر ایجاد کردن، آشوب درست کردن، وضع را به هم زدن، اغتشاش ایجاد کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rock» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rock