با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Roe

roʊ rəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    roes

معنی‌ها

noun uncountable
غذا و آشپزی تخم ماهی
noun
جانورشناسی گوزن کوچک، گوزن ماده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد roe

  1. noun Fish eggs or egg-filled ovary; having a grainy texture
    Synonyms: caviar, coral, deer, hard-roe, eggs, hart, hind, milt, ova, roebuck, spawn, spawn (of fishes)

ارجاع به لغت roe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roe

لغات نزدیک roe

پیشنهاد بهبود معانی