با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Romper

ˈrɒmpər ˈrɒmpə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
پوشاک سرهمی، رامپر (نوعی لباس)
- The romper had buttons on the shoulder for easy dressing.
- سرهمی دکمه‌هایی روی شانه داشت تا پوشیدن آن راحت باشد.
- I bought a cute romper for my niece's birthday.
- برای تولد خواهرزاده‌ام رامپر بامزه‌ای خریدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد romper

  1. noun A one-piece garment for children to wear at play; the lower part is shaped like bloomers
    Synonyms: romper-suit

ارجاع به لغت romper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «romper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/romper

لغات نزدیک romper

پیشنهاد بهبود معانی