با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Roster

ˈrɑːstər ˈrɒstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
فهرست، لیست (افراد)
- The company's roster of employees includes both full-time and part-time workers.
- فهرست کارکنان این شرکت مشتمل بر کارگران تمام‌وقت و پاره‌وقت است.
- The coach handed out the team roster to all the players.
- مربی لیست تیم را در اختیار همه‌ی بازیکنان قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد roster

  1. noun list of items, names
    Synonyms: agenda, catalog, head count, index, inventory, listing, muster, nose count, program, record, register, roll, roll call, rota, schedule, scroll, table

ارجاع به لغت roster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roster

لغات نزدیک roster

پیشنهاد بهبود معانی