با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Rotary

ˈroʊt̬əri ˈrəʊtəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
گردنده، چرخنده، ماشین چرخنده
noun adjective
چرخشی، دوار
- A rotary phone is cheaper than a push button one.
- تلفن (دارای شماره‌گیر) چرخنده از تلفن دکمه‌ای ارزان‌تر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rotary

  1. adjective turning
    Synonyms: encircling, gyral, gyratory, revolving, rotating, rotational, rotatory, spinning, vertiginous, vorticular, whirligig, whirling

ارجاع به لغت rotary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rotary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rotary

لغات نزدیک rotary

پیشنهاد بهبود معانی