با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Rotor

ˈroʊtər ˈrəʊtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rotors

معنی و نمونه‌جمله

noun
قسمت گردنده ماشین، بردار ثابت، چرخان
- rotor blades of a helicopter
- پره‌های پروانه‌ی هلیکوپتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rotor

  1. noun The rotating part of a motor, dynamo, etc.
    Synonyms: rotor coil
    Antonyms: stator

ارجاع به لغت rotor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rotor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rotor

لغات نزدیک rotor

پیشنهاد بهبود معانی