امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Roundabout

ˈraʊndəbaʊt ˈraʊndəbaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

در انگلیسی آمریکایی معنای اول به‌جای roundabout از traffic circle استفاده می‌شود.

در انگلیسی آمریکایی معنای دوم به‌جای roundabout از merry-go-round استفاده می‌شود.

در انگلیسی آمریکایی معنای سوم به‌جای roundabout از carousel استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
انگلیسی بریتانیایی فلکه، میدان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The roundabout near my house is always congested.
- فلکه‌ی نزدیک خانه‌ی من همیشه شلوغ است.
- There was a beautiful fountain in the center of the roundabout.
- در وسط میدان فواره‌ی زیبایی قرار داشت.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی مری‌گوراند (نام وسیله‌‌ی بازی برای کودکان است که در آن صندلی‌هایی وجود دارد و به‌طور افقی می‌چرخد)
- The children took turns sitting on the roundabout and spinning around.
- بچه‌ها به‌نوبت در مری‌گوراند می‌نشستند و دور خود می‌چرخیدند.
- The children laughed as they spun around on the roundabout.
- بچه‌ها در حین چرخیدن در مری‌گوراند خندیدند.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی کاروسل، اسب چرخان (نام وسیله‌‌ی بازی برای کودکان است که در آن چندین اسب تکان‌دهنده وجود دارد و به‌طور افقی می‌چرخد)
- The roundabout at the playground was painted with bright colors.
- اسب چرخان زمین بازی با رنگ‌های روشن رنگ‌آمیزی شده بود.
- The children eagerly lined up to ride the colorful roundabout.
- بچه‌ها با اشتیاق صف کشیدند تا کاروسل رنگارنگ سوار شوند.
adjective
غیرمستقیم، انحرافی، گریزآمیز
- The roundabout explanation from the mechanic left me feeling confused about what was wrong with my car.
- توضیح غیرمستقیم ازطرف مکانیک باعث شد که در مورد مشکل ماشینم گیج شوم.
- roundabout answers
- جواب‌های گریز‌آمیز
noun countable
پوشاک کت کوتاه (و تنگ) (مردانه و پسرانه)
- The young boy was excited to wear his new roundabout.
- پسر جوان از پوشیدن کت کوتاه جدیدش هیجان‌زده بود.
- He wore a roundabout that accentuated his slim figure.
- کت کوتاهی پوشیده بود که اندام باریک او را برجسته می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد roundabout

  1. adjective indirect
    Synonyms:
    ambiguous circuitous circular circumlocutory collateral deviating devious discursive evasive meandering oblique obliquitous periphrastic taking the long way tortuous
    Antonyms:
    direct honest straightforward

ارجاع به لغت roundabout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roundabout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roundabout

لغات نزدیک roundabout

پیشنهاد بهبود معانی