با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Rove

roʊv rəʊv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    roved
  • شکل سوم:

    roved
  • سوم شخص مفرد:

    roves
  • وجه وصفی حال:

    roving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
پرسه زدن، آواره شدن، راهزنی دریایی کردن، گردش کردن، ول گردیدن، سرگردانی و بی‌هدفی
- Bands of smugglers roved the border areas.
- دسته‌های قاچاقچی در حوالی مرز می‌گشتند.
- to rove the woods
- در بیشه پرسه زدن
- a roving reporter
- گزارشگر سیار
- a man with roving eyes
- مرد چشم‌چران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rove

  1. verb To move about at random, especially over a wide area
    Synonyms: roam, wander, meander, drift, ramble, range, stray, gad, move, gallivant, walk, peregrinate, roll, prowl, swan, traipse, tramp, straggle, straggle. wander, cast, stroll, vagabond
  2. verb To wander about, especially over a wide area; roam.
    Synonyms: wander

ارجاع به لغت rove

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rove» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rove

لغات نزدیک rove

پیشنهاد بهبود معانی