Ruff
rʌf
rʌf
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
noun
(دور گردن پرنده) طوق
verb - transitive
(ورق‌بازی) خال بازی را مشخص کردن، حکم تعیین کردن
مترادف و متضاد ruff
-
noun A high tight collarSynonyms:ruffle frill choker neck ruff
-
verb Play a trumpSynonyms:trump
-
noun Common Eurasian sandpiper; the male has an erectile neck ruff in breeding seasonSynonyms:philomachus-pugnax
-
noun (card games) the act of taking a trick with a trump when unable to follow suitSynonyms:trumping
ارجاع به لغت ruff
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «ruff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ruff
لغات نزدیک ruff
- - rueful
- - rufescent
- - ruff
- - ruffe
- - ruffed grouse