با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sabbatical

səˈbætɪkl səˈbætɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sabbaticals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
(مخصوص اساتید دانشگاهی) فرصت مطالعاتی، دوران استراحت، مرخصی با حقوق (یک ماه تا یک سال)
- After years of hard work, he finally earned a well-deserved sabbatical.
- پس‌از سال‌ها تلاش و کوشش، سرانجام موفق به کسب یک فرصت مطالعاتی شایسته شد.
- She decided to take a sabbatical to focus on her health and well-being.
- او تصمیم گرفت برای تمرکز بر سلامتی و تندرستی خود، دوران استراحتی را بگذراند.
adjective
تعطیلی، مرخصی، (مربوط به) (فرصت) مطالعاتی
- The company offers a sabbatical program for its employees to rejuvenate their spirits.
- این شرکت یک برنامه‌ی مرخصی برای کارکنان خود می‌گذارد تا روحیه‌ی آن‌ها را تجدید کند.
- I decided to embark on a sabbatical adventure to explore new cultures and broaden my horizons.
- تصمیم گرفتم برای کشف فرهنگ‌های جدید و گسترش افق‌های فکری‌ام وارد یک ماجراجویی مطالعاتی شوم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sabbatical

  1. noun leave
    Synonyms: break, furlough, holiday, leave of absence, liberty, recess, time off, vacation

ارجاع به لغت sabbatical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sabbatical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sabbatical

لغات نزدیک sabbatical

پیشنهاد بهبود معانی