با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Salami

səˈlɑːmi səˈlɑːmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
غذا و آشپزی سالامی، سوسیس نمک‌زده، سوسیس نمک‌‌‌سودشده، گوشت خوک و یا گوشت گاو خشک‌شده
- Can you please pass me the salami?
- می‌شود لطفا سالامی را به من بدهی؟
- I always keep a stock of salami in my refrigerator.
- من همیشه مقداری سالامی در یخچالم نگه می‌دارم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت salami

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salami» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/salami

لغات نزدیک salami

پیشنهاد بهبود معانی