امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Salvation

sælˈveɪʃn sælˈveɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    salvations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
رستگاری، نجات، رهایی، سبب نجات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the key to the country's economic salvation
- کلید رهایی اقتصادی کشور
- He gives alms for the salvation of his father's soul.
- برای آمرزش روح پدرش صدقه می‌دهد.
- She believes that religion is the only way to eternal salvation.
- او باور دارد که مذهب یگانه راه رستگاری ابدی است.
- he cried, "Christ is my salvation!"
- او فریاد زد: "عیسی وسیله‌ی رستگاری من است!"
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد salvation

  1. noun rescue, saving
    Synonyms:
    conservancy conservation deliverance emancipation escape exemption extrication keeping liberation lifeline pardon preserval preservation redemption release reprieve restoration safekeeping sustentation
    Antonyms:
    endangerment harm hurt injury loss waste

ارجاع به لغت salvation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salvation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/salvation

لغات نزدیک salvation

پیشنهاد بهبود معانی