با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Scaffolding

ˈskæfldɪŋ ˈskæfldɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
داربست‌بندی، سکوب‌بندی، چوب‌بست‌سازی، تخته‌بندی، داربست، چوب‌بست
- The construction workers erected a tall scaffolding to reach the top of the building.
- کارگران ساختمانی یک داربست بلند بنا کردند تا به بالاترین نقطه‌ی ساختمان برسند.
- The workers carefully climbed the scaffolding.
- کارگران به‌دقت از داربست بالا رفتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scaffolding

  1. noun A temporary framework with a floor, used by workmen
    Synonyms: scaffold, platform, staging, stage

ارجاع به لغت scaffolding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scaffolding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scaffolding

لغات نزدیک scaffolding

پیشنهاد بهبود معانی