با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Scant

skænt skænt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    scants
  • صفت تفضیلی:

    scanter
  • صفت عالی:

    scantest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb
اندک، کم، معدود، قلیل، نحیف، مقدار قلیل، کم دادن، بخیلانه دادن، تخفیف یافتن، ناکافی
- Scant attention had been paid to coloring.
- به رنگ‌آمیزی توجه کمی شده بود.
- These deserts offer scant grazing to goats.
- این صحراها چراگاه کافی برای بزها نیستند.
- a scant chance
- اندکی بخت (شانس)
- a tree with scant foliage
- درختی با شاخ و برگ اندک
- a scantly clad lady
- خانمی که لباس‌های نابسنده (بدن‌نما) پوشیده بود
- a scant meter
- کمتر از یک متر
- She scanted her service to the uninvited guests.
- از خدمت به مهمانان ناخوانده فروگذار کرد.
- I noticed that I was being scanted in my food ration.
- متوجه شدم که جیره‌ی خوراک مرا کم می‌گذاشتند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scant

  1. adjective inadequate
    Synonyms: bare, barely sufficient, close, deficient, exiguous, failing, insufficient, limited, little, meager, minimal, narrow, poor, rare, restricted, scrimpy, short, shy, skimpy, slender, spare, sparing, sparse, stingy, thin, tight, wanting
    Antonyms: abundant, adequate, ample, covering, plentiful, substantial, sufficient

ارجاع به لغت scant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scant

لغات نزدیک scant

پیشنهاد بهبود معانی