با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Scape

ˈskeɪp ɪˈskeɪp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
گریختن، فرار کردن
- The prisoner managed to scape from the high-security prison undetected.
- این زندانی موفق شد بدون شناسایی شدن از زندان فوق‌امنیتی فرار کند.
- The thief was caught trying to scape with a bag full of stolen goods.
- سارق در حالی دستگیر شد که قصد داشت با کیف پر از کالای مسروقه بگریزد.
noun countable
گیاه‌شناسی دمگل بدون برگ، ستاک بی‌برگ
- straight scapes
- دمگل‌های بدون برگ صاف
- scape of the dandelion
- ستاک قاصدک
noun
جانورشناسی شاخک
- The dragonfly's scape was damaged during its flight.
- شاخک سنجاقک در حین پرواز آسیب دید.
- slender scape
- شاخک باریک
suffix
(scape-) منظره، دید
- cityscape
- منظره‌ی شهر
- winterscape
- منظره‌ی زمستانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scape

  1. noun Erect leafless flower stalk growing directly from the ground as in a tulip
    Synonyms: flower stalk
  2. noun (architecture) upright consisting of the vertical part of a column
    Synonyms: shaft

ارجاع به لغت scape

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scape» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scape

لغات نزدیک scape

پیشنهاد بهبود معانی