با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Scathing

ˈskeɪðɪŋ ˈskeɪðɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سوزان، داغدار
- her scathing remarks
- اظهارات بسیار تند او
- the scathing scorn of Ahmad's stepmother
- تحقیر خردکننده‌ی نامادری احمد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scathing

  1. adjective nasty, critical in remarks
    Synonyms: belittling, biting, brutal, burning, caustic, cruel, cutting, harsh, mordacious, mordant, salty, sarcastic, scorching, scornful, searing, severe, sulphurous, trenchant, withering
    Antonyms: generous, kind, nice, praising

ارجاع به لغت scathing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scathing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scathing

لغات نزدیک scathing

پیشنهاد بهبود معانی