امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scatterbrained

ˈskæt̬ɚbreɪnd ˈskætəbreɪnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
حواس‌پرت، پریشان‌فکر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- My husband is scatterbrained and I have always run the house financially.
- چون شوهرم حواس‌پرت است، کارهای اقتصادی منزل را من اداره می‌کنم.
- Though scatterbrained, he is highly creative.
- با وجود حواس‌پرتی خلاقیت زیادی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scatterbrained

  1. adjective not thinking clearly
    Synonyms:
    birdbrained careless dizzy empty-headed featherbrained flighty forgetful frivolous giddy harebrained illogical inattentive irrational irresponsible madcap silly slaphappy stupid thoughtless
    Antonyms:
    aware careful sensible thoughtful

ارجاع به لغت scatterbrained

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scatterbrained» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scatterbrained

لغات نزدیک scatterbrained

پیشنهاد بهبود معانی