با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Schizophrenia

ˌskɪtsəˈfriːniə ˌskɪtsəˈfriːniə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
روان‌پزشکی سلامت روان روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی، شیزوفرنی (نوعی اختلال روان‌پریشانه با علائمی نظیر رفتار و واکنش هیجانی و آشفتگی فکر)
- Schizophrenia can cause hallucinations and delusions.
- روان‌گسیختگی می‌تواند باعث توهم و هذیان شود.
- The symptoms of schizophrenia often emerge in early adulthood.
- علائم اسکیزوفرنی اغلب در اوایل بزرگ‌سالی ظاهر می‌شود.
noun uncountable informal
تناقض، ناسازگاری
- His schizophrenia was evident in his conflicting beliefs and actions.
- تناقض او در باورها و اعمال متضاد او مشهود بود.
- The manager's schizophrenia caused confusion among the team.
- ناسازگاری سرمربی باعث سردرگمی تیم شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد schizophrenia

  1. noun Any of several psychotic disorders characterized by distortions of reality and disturbances of thought and language and withdrawal from social contact
    Synonyms: schizophrenic disorder, schizophrenic psychosis, dementia-praecox

ارجاع به لغت schizophrenia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «schizophrenia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/schizophrenia

لغات نزدیک schizophrenia

پیشنهاد بهبود معانی