با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Scrag

skræɡ skræɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
آدم لاغر، جانور نحیف، چیز لاغر، گلوی کسی یا چیزی را گرفتن، خفه کردن
- to scrag a turkey
- گردن بوقلمون را پیچاندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scrag

  1. verb Wring the neck of
    Synonyms: garrote, choke, garrotte, garotte
  2. noun A person who is unusually thin and scrawny
    Synonyms: thin person, skin-and-bones
    Antonyms: fat person
  3. noun The lean end of a neck of veal
    Synonyms: scrag end

ارجاع به لغت scrag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scrag

لغات نزدیک scrag

پیشنهاد بهبود معانی