گذشتهی ساده:
scratchedشکل سوم:
scratchedسومشخص مفرد:
scratchesوجه وصفی حال:
scratchingشکل جمع:
scratchesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(با کاویدن و غیره) دنبال چیزی گشتن
scratch (something) away (or off)
(با ساییدن) زدودن
scratch something out of something
(با مداد پاک کن یا خراشاندن) حذف کردن، پاک کردن، زدن
کاویدن و درآوردن
اصلاً صدمه نخوردن، بیآسیب جانبهدربردن
1- از آغاز، از اول 2- از هیچ، بدون پول یا منابع
از شدت تعجب یا گیجی یا ندانمکاری سر خود را خاراندن
به بخش کوچکی پرداختن، بهطور سطحی بررسی کردن، بهصورت اجمالی بررسی کردن، ناخنک زدن
1- آمادهی آغاز کردن 2- در حد مورد قبول
you scratch my back and i'll scratch yours
اگر تو به من کمک کنی من هم به تو کمک خواهم کرد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scratch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scratch